تمرین ۸


فعل های کمکی دسته ی دیگر از افعال هستند که می تواند بیان کننده حالت و یا زمان خاص باشد. ماننده فعل  að ætla  که بیان کننده زمان آینده هست. در اینجا با چند تا از این افعال آشنا می شوید

að verða
að eiga
að vera búinn


að verða : شدن


فعل

að verða
به معنی شدن است، اما زمانی که با فعل دوم استفاده شود، مجبوریت را نشان می دهد. به طور مثال

ég verð að tala við þig : من باید با شما حرف بزنم
ég verð að fara : من باید برم



að eiga : داشتن


استفاده فعل

að eiga
در کنار فعل دومی نشاندهنده کاری است که شما نیاز دارید انجام دهید. به زبان دیگر میشود گفت «باید آن کار را انجام داد» اما نه از مجبوریت

ég á að tala við konuna : قرار است به زن حرف بزنم
ég á að fara klukkan 10 : قرار است که ساعت ۱۰ برم



að búa : در جای زندگی کردن


اگر بخواهیم بگوییم که در کجا زندگی می کنیم، از فعل

að búa
استفاده می کنیم.

Hvar byrðu? (  یا   Hvar áttu heima? ) : کجا زندگی می کنید؟
Ég bý á Suðurgötu : من در خیابان سودورگاتا زندگی می کنم

کاربرد دیگر فعل
að búa
برای نشان دادن کار است که به پایان رسیده باشد. اما همیشه در کنار فعل کمکی استفاده می شود. مانند


að vera búinn (مذکر، مرد)
að vera búin (مؤنث، زن)

hann er búinn að lesa dagblaðið: او روزنامه را خوانده است
hún er ekki búin að lesa það : او روزنامه را نخوانده است

ertu búin? : تمام شدی؟
هم میتواند معنی گذشته داشته باشد

ég er búinn að sjá læknirinn : من دکتر را دیدم
er hann búinn að tala við þig? : او با شما حرف زده است؟


orð : کلمه
nafnorð : اسم
sagnorð : فعل

فعل

að vera
در کنار فعل اصلی برای نشان دادن کار استفاده میشود که در حال جریان است.


ég er að lesa bók : من دارم کتاب می خوانم

یعنی من الان در حال کتاب خواندم هستم
ég var að lesa bók þegar hann kom : وقتی او آمد من در حال کتاب خواندن بودم



að fara : رفتن


فعل

að fara
دو کاربرد دارد. یکی به معنی رفتن، و دیگری نشان دهنده شروع یک کار است. به مثال ها توجه کنید

ég fer í kvöld klukkan 8 : من امشب ساعت ۸ میروم
að fara + (sagnorð) : شروع کردن به کاری
barnið fer að gráta : بچه شروع به گریه کرد
ég er farinn að laga bílinn : من شروع به تعمیر ماشین کردم

<--    فهرست تمرینات    -->
ٰ